من و ماه و تو
این دومین بار است که دست و پایم بسته می شود. بار اول تو بودی و
حرمت خانواده، اینجا هم که این دایه های سفید پوشی که
انصافاهمیشه از مادرم مهربان تر هستندبه جز فقط شبهای چهاردهم
.حافظه ام ضعیف شده.فقط یادم هست که همیشه تا ناخن گیر را دستم
می دید می گفت: ((نکن دیوونه، شب شگون نداره.)) البته دیوونه را فقط
مادرم نمی گفت. نمی دانم چرا مادرم بعد از تو همیشه دلش پر بود؟ تا به
من نگاه می کرد می زد زیر گریه. من چیز زیادی نمی خواستم.فقط شبها
ناخن های ماه را می چیدم.کامل که می شد، تو روی آن به من لبخند می
زدی.اصلا َ بعد تو هر وقت ناخن گیرم را می خواستم همه به من می
خندیدند.فقط مادرم بود که گریه می کرد. انگار که جای من او عاشق تو
بود. همیشه بر عکس همه بود مثل آن روزها.همه تو را می خواستند ولی
او ... .
***
شبهای چهاردهم می آیند و می روند. من فقط ناخن گیرم را می خواستم.